دانلود فیلم راز-مادری از رفتار هول آور غلام می میرد، و رضا، که قاچاقچی است، با دختر او شهلا ازدواج می کند. رضا به شهر دیگر می رود؛ اما به جهت بزه کاری به حبس می افتد. شهلا، که دختری به نام زهره به دنیا آورده ، از مزاحمت های غلام در امان نیست ، و ناچار محل سکونت خود را ترک می کند. رضا، پس از چهارسال ، از زندان آزاد می شودو زن و فرزندش را نمی یابد. شهلا سر راه تاجری به نام شیرازی قرار می گیردکه پس از مدتی از او خواستگاری می کند، رضا عکس همسرش را تکثیر می کند و به کمک دوستش ماشاالله در اختیار رانندگان تاکسی قرار می دهد. غلام و رضا، هم زمان، شهلا را می یابند. اما وقتی همسر و فرزندش را در کنار محمد شیرازی سلامت و خشنود می یابد آن ها را ترک می کند. رضا با غلام، که مزاحم زندگی همسرش است ، در می افتد و او را به قتل می رساند و خودش نیز زخمی می شود.

دانلود فیلم مردان خلیج-سالها پیش، “ابراهیم” و “عباس”، عاشق دختری بوده‌اند، دختر که به ابراهیم علاقه داشته با او نامزد می‌شود. عباس از شدت حسادت دختر را می‌کشد و بعد زندانی می‌شود.او پس از چند سال با جلب رضایت خانواده‌ی دختر از زندان آزاد می‌شود و سعی می‌کند زندگی آرامی داشته باشد . در همین زمان زن خواننده ای وارد خرمشهر می‌شود که شباهت عجیبی به دختر مقتول دارد. ابراهیم که یک شب برای پیدا کردن برادر بی بندوبارش، به کافه‌ها سر می‌زند خواننده را می‌بیند. شباهت عجیب دختر با نامزد مقتولش، باعش می‌شود که او بار دیگر عاشق شود و از آن پس سعی می‌کند دختر خواننده را کاملاٌ به صورت نامزد از دست رفته‌ی خود درآورد. وقتی که دختر خواننده این کار را می‌کند عباس نیز او را می‌بیند مجدداٌ برخوردها تکرار می‌شود و چون نمی‌تواند دختر را به دست آورد مشکلات و موانعی را به وجود می‌آورد. در این حال طی یک درگیری برادر ابراهیم مرتکب قتلی می‌شود اما همه شواهد علیه عباس است. ابراهیم پس از حقیقت، علیرغم بدخواهی و بدرفتاری عباس، برادرش را تحویل قانون می‌دهد تا رقیب و دشمن دیرینه‌اش، که در این مورد بی‌گناه بوده، آزاد شود و از این پس عباس مرید ابراهیم می‌شود. (بیشتر…)

دانلود فیلم مرید حق-مردی فوق العاده مورد احترام و اعتماد اهل محله است تا اینکه دختری به او پناه می آورد. مرد از دختر چون خواهرش نگهداری می کند، اما عده ای بداندیش شایعات نادرستی می پراکنند. بعد از مدتی سرانجام حقانیت مرد ثابت می شود و اهالی از چهار سوی محل مشعل به دست مانع از رفتنش می شوند و در واقع به این ترتیب سپاس و وفاداریشان را به «مرید حق» به ثبوت می رسانند. (بیشتر…)

دانلود فیلم کلام حق-نصرالله از زندان آزاد و در خانه ی مادرش ساکن می شود. او دوباره اقدام به دزدی می کند، و از خانه ی یک مرد روحانی یک تخته قالی می رباید. پلیس نصرالله را دستگیر می کند و مرد روحانی شهادت می دهد که خود او قالی را به نصرالله هدیه داده است،‌ و قالی دیگرش را نیز به او هدیه می دهد. نصرالله به امام زاده می رود و توبه می کند و به پیشنهاد مرد روحانی در کارخانه ای به کار مشغول می شود. او با کار و کوشش زندگی شرافتمندانه ای برای خود و مادرش فراهم می کند، و پس از آشنایی با بدری، که با دختر خردسالش شیرین زندگی می کند، ‌با او پیمان زناشویی می بندد. قاسم برازجانی، همسر سابق بدری، از زندان آزاد و مزاحم بدری می شود. قاسم از بدری هتک حرمت می کند و با عکس هایی که از او در اختیار دارد بدری را وادار به همکاری در کار قاچاق می کند. بدری و قاسم و دوستش علی سیاه دستگیر و به حبس محکوم می شوند. نصرالله که از پیدا کردن بدری ناامید شده شیرین را بزرگ می کند. سالها بعد قاسم با ضمانت نصرالله از زندان آزاد می شود و هر دو به دنبال بدری می گردند. نصرالله از طریق علی سیاه بدری را می یابد، و او را که بیمار است با مراقبت دکتر کیوان، نامزد شیرین، مداوا می کنند. قاسم، که مزاحم بدری است، بر اثر حادثه ای کشته می شود، و اعضای خانواده ی نصرالله دوباره گردهم می آیند. (بیشتر…)

دانلود فیلم استوار و پاسبان-گروهی تبهکار دخترهای جوان را می ربایند و به جنوب می برند تا به شیوخ عرب بفروشند. آنها مریم ، برادرزاده استوار ایزدی ، را می ربایند و استوار مأمور می شود تا گروه تبهکاران را متلاشی کند. او با معاونش پاسبان محمودی ، که به مریم علاقه دارد، برای تحقیق به جنوب می روند و با لباس شیوخ خریدار دخترها با آدم ربایان تماس می گیرند. از طرف دیگر فرار مریم و دوستش از دست آدم ربایان بی نتیجه می ماند. استوار به آدم ربایان بی نتیجه می ماند. استوار به آدم ربایان پیشنهاد می دهد که قبل از خریداری دخترها او را به مخفی گاه آنها ببرند و از دخترها می خواهد برای آن که ردی از خود باقی بگذارند مقداری برنج از وانتی که آنها را به مخفی گاه می برد بر روی آسفالت جاده بریزند، اما غازهای محلی برنج ها را می خورند. آدم ربایان به سرکار استوار مشکوک می شوند و او را در شط می اندازند تا طعمه ی کوسه ها شود. سرکار استوار نجات پیدا می کند و از طریق صاحب غازها رد آدم ربایان را دنبال می کند و آنها را به دام می اندازد. (بیشتر…)