دانلود فیلم دفاع از ناموس-کیومرث (پیمان)، که از فرنگ بازگشته، همراه پدرش نواب (محمود تهرانی) و مباشرش (حسن رضیانی) به روستا می روند. کیومرث خود را به دو دختر کبلعلی (محمدتقی کهنمویی): آسیه (آرام) و آمنه (شهرآشوب) نزدیک می کند. کیومرث با وعده و وعید آسیه را اغفال می کند و نواب برای جلوگیری از آبرو ریزی پیش تر او را به شهر می فرستد، و چندی بعد او را مجبور می کند که به ازدواج با آسیه تن در دهد. نواب در حادثه ای می میرد و کیومرث قبل از مراسم ساختگی ازدواج، آسیه را به مرد هوسرانی (خشایار) می سپارد. کبلعلی همراه دخترش مجلس را به سوی روستا ترک می کنند. مرد هوسران و نامزدش کیومرث را به افلاس می کشانند و وکیل خانوادگی او اعلام می کند که نواب ثروتش را برای عروسش آسیه به ارث گذاشته است. کیومرث به روستا می رود. وقتی او درصدد اغفال آمنه است به دست آسیه کشته می شود و با رسیدن ژاندرام ها کبلعلی خود را به عنوان قاتل معرفی می کند. (بیشتر…)

دانلود فیلم ماشین مشتی ممدلی-جیم لال (منوچهر اخضرپور)، که از فرنگ بازگشته، همراه ناخواهری هایش به دنبال جواهراتی است که پدرشان قبل از مرگ در هتل بهار پنهان کرده است. آنها با اتومبیل سواری حسن جت (حسن رضایی) به سوی شمال حرکت می کنند. سرعت زیاد و رانندگی غیرعادی حسن جت موجب می شود که سرنشینان چند اتومبیل و یک کامیون (محمدرضا فاضلی، غلام علی گلچین، پروین ملکوتی، علی زاهدی، غلامحسین بهمنیار و نعمت الله گرجی) متوجه هدف آنها شوند. دو گروه ابتدا با هم درگیر می شوند، اما سرانجام برای یافتن پول با هم، همدست می شوند و همگی با مینی بوس مشتی ممدلی (منصور سپهرنیا) عازم هتل بهار می شوند که مدیر آن حجت (منصور سپهرنیا) شباهت زیادی به راننده شان دارد. آن ها سرانجام جواهرات را می یابند و هر یک سهم خود را دریافت کرده و با مینی بوس مشتی ممدلی به سوی مقصد خود حرکت می کنند. مینی بوس به جای آن که به تهران بازگردد به طرف پاسگاه پلیس حرکت می کند. در پاسگاه مشخص می شود که جواهرات متعلق به دولت است. آنها پس از تحویل دادن جواهرات از جایزه ای که مبلغ نسبتاً زیادی است بهره مند می شوند. (بیشتر…)

دانلود فیلم جعفر جنی و محبوبه اش-جعفر جنی مدیر هتلی است که با همکاری مباشرش و منشی اش آذر به اداره ی آن می پردازد. جعفر با عیاشی های خود نامزدش محبوبه را از خود می رنجاند. دختر تصمیم به خود کشی دارد که جوانی او را نجات داده و مراقبت از او را به عهده می گیرد. کوشش های جعفر برای بازگرداندن محبوبه بی نتیجه می ماند، و از سوی دیگر آذر به او علاقه مند می شود. جعفر اعتنایی به آذر ندارد، و آذر برای برانگیختن حس حسادت جعفر با جواهرفروشی ، که ساکن هتل است، طرح دوستی می ریزد. سرانجام جعفر با آذر و محبوبه با جوانی که او را نجات داده پای سفره عقد می نشینند. (بیشتر…)